نويسنده: Admin
شمع شب افروز حيدر ميرود سوي جنان
با دلي بشکسته و با قامتي همچون کمان
پرگرفته مرغ باغ آرزوهاي علي
در غمش خون گريد امشب ديده هفت آسمان
PesarIroni.LoxBlog.Ir
طپشهاي دلم روبه رکود است
دلم مشغول آن ياس کبود است
نشاني هاي اورا جمع کردم
چه سازم سرسرايم پرزدود است
PesarIroni.LoxBlog.Ir
ياس باغ مصطفي بعد ازپدرخشکيده شد
از جفاي ظالمان برگ وبر او چيده شد
آنقدر در ماتم بابا زجان ناله کشيد
قوت هر روز وشب زهرا سرشک ديده شد
PesarIroni.LoxBlog.Ir
با سرشک ديده وبا ناله پيوسته اش
با تن تبدار وبا جسم به غايت خسته اش
روز تنهايي که او بودوکسي يارش نشد
کرده ياري يد اله با يد بشکسته اش
PesarIroni.LoxBlog.Ir
من با که گويم اين که بهارم خزان شده
ماهم به خاک تيره غربت نهان شده
بانوي بي نشان که به هرسو نشان زاوست
رفت از برم به قامت همچون کمان شده
PesarIroni.LoxBlog.Ir
ديدم که ز دل خدا خدا مي کردي
شکوه زجفا به مصطفا مي کردي
اي کاش شبي پس از دعاي همگان
از بهر شفاي خود دعا مي کردي
PesarIroni.LoxBlog.Ir
حق ذي القربي ادا شد بعد تو يا مصطفي
کوثر قرآن فدا شد بعد تو يا مصطفي
تازيانه خوردن وناله کشيدن از جگر
قسمت آل عبا شد بعد تو يا مصطفي
PesarIroni.LoxBlog.Ir
لااقل با من بگو از حالت اي نيکوسرشت
اي نگاهت بهر حيدر برتر از باغ و بهشت
رنگ رخسارت خبر مي دهد از سر ضمير
چه کسي روي کتاب عمر تو «پايان» نوشت
PesarIroni.LoxBlog.Ir
دو بيتي ها(مرثيه زينب سلام اله عليها)
غم دوران من گردد يتيمي
که هم پيمان من گردد يتيمي
من از قد کمانت حتم دارم
بلاي جان من گردد يتيمي
PesarIroni.LoxBlog.Ir
نمي گويم که تو نا مهرباني
زبس خون رفته از تو ناتواني
دلم خواهد در آغوشم بگيري
چه سازم که شکسته استخواني
PesarIroni.LoxBlog.Ir
مکن مخفي به سينه آه، مادر
مرا کن از غمت آگاه ،مادر
مشو راضي پس از تو زنده باشم
گل خود را ببر همراه ،مادر
PesarIroni.LoxBlog.Ir
همي گردم به دنبال بهانه
زنم بوسه به جاي تازيانه
چو لبخند از لبانت رفته مادر
صفائي نيست در اين آشيانه
PesarIroni.LoxBlog.Ir
تو که رکن تمام کائناتي
چرا با کودکان کم التفاتي
گمانم قبل تو زينب بميرد
شنيده ناله ي عجل وفاتي
PesarIroni.LoxBlog.Ir
تمناي دل زينب همينه
که روي زانو مادر بشينه
الهي اين چه درد بي دوائي است
که دختر روي مادر را نبينه
نظر دادن نشانه شخصيت شماست
نظرات شما عزیزان: